مانا

یک شروع سخت

1389/11/10 9:50
نویسنده : پویا
225 بازدید
اشتراک گذاری

سه سال طول کشید تا بالاخره شروع کنم به نوشتن. حرکت دادن یک ماشین زنگ زده واقعا سخت است مخصوصا بدون روغن کاری... بدون مطالعه...و با تردید های رخنه کرده در باورها...این را هم اگر الان ننویسم میمیرم:با وجود آدمهای روانی که باید همه انرژی و فکرت را برای کنار آمدن با آنها خرج کنی... 

و اما چند تا گزارش از کارهای مانا:

چند وقتیه که عشق لباس پوشیدن داره:لباسهای قدیمی که براش دیگه کوچیک شده+لباسهایی که هنوز براش بزرگن +لباسهایی که فصلشون نیست+...همه رو باهم میپوشه!مثلا ۷-۸تا شلوار و شلوارک و دامن رو روی هم و ۷-۸ تا تاپ و تی شرت و ژاکت +کلاه و شال...آها یادم رفت بگم و ۷-۸ تا جوراب!! چند شب پیش که همینطوری هم خوابش برده بود مجبور شدم چند تا از تاپ ها رو توی تنش قیچی کنم!!

علاقه مندی جدید دیگه اش برنامه اكسترا هست كه شبي يكي دو ساعت تماشا مي كنه

شعرهاي كتابهاشو بلده ولي ترجيح ميده از خودش بسازه و بخونه(دوست داره خوشمزگي كنه)

 

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

امي تيس
3 بهمن 89 12:15
اي جان.دقيقا مثل دخترك ماست اين شعرخوندنش كه حاضر نيست مثل بقيه بخونه و خودش كلي تغييرات عمدي توش ميده
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مانا می باشد